دو حرفی ِ پر حرف. . .
حالا تو مانده ای و یک کیبورد ِ خسته ... می نشینی تایپ می کنی.. پاک می کنی.. دوباره تایپ می کنی.. . . و دوباره همه را پاک میکنی.. زل می زنی به صفحه ی سفید.. کدام یک از حرفها را باید نوشت؟ می توانم قضاوت کنم؟ می شود به انصاف نوشت؟ نوبت به نوبت بدون خارج شدن از صف . . آن ها همچنان دارند دعوا می کنند.. و من به فکر ِ حق ِ بینشانم.. سریع تایپ میکنم دوباره پاک میکنم.. نه این یکی حقش نبود نفر بعد لطفا.. بعدی هم همینطور.. . . نتیجه اش می شود یکساعت کلنجار رفتن با کلمات.. باز هم دنبال ِ کلمه ای میگردم که دلم می خواهد.. دوباره می گردم.. می گردم.. دستانم روی کیبورد کشیده می شوند.. دو کلمه را تایپ می کنند صفحه را نگاه می کنم هجوم ِ اشک چشمانم را می سوزاند باز هم همان شد... همان که دنبالش می گشتم همان که باید دنبالش می گشتم! خیره می شوم به این کلمه ی دو حرفی.. به این دو حرفی ِ پر حرف.. . به تو . . .
.
[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 6:17 عصر ] [ محمد شیرعلی زاده ]